Thursday, December 15, 2011

کری

اگر سینما با پیشرفت تکنولوژی و نمایاندن سکس و خشونت تبدیل به یک سرگرمی مفرح شده ، موسیقی مدت هاست که یکه تاز فاحشگی در هنر هاست . اما مسئله ی موسیقی صرفا "پاپ" شدن نیست ، که موسیقی پاپ درواقع در هدف صادق و ساده است : رقصاندن و "دپ" زدن . عشق های ناکام و خیانت و رقص و تفریح و شادی . مسئله مصرف شدگیه موسیقی غیر پاپ در جهت هدف های پاپ و شبه پاپ است . در اطراف من افراد نسبتا زیادی بودند که با سینه ی ستبر موسیقی کلاسیک گوش می دادند و در کنارش موسیقی پاپ هم می شنیدند و یا با تمسخر از کنارش می گذشتند . اما گوش دادن این افراد به موسیقی کلاسیک تا چه اندازه توان تنزل مرتبه کیفی دارد ؟
موسیقی به قصد خواب؟
بتهوون برای ریلکس کردن ؟
شوپن برای آرامش روان ؟
موتزارت برای تمرکز بیشتر روی درس؟
برامس برای فرار از بوق ماشین ها؟
نکته به هیچ عنوان اصالت دهی به موسیقی کلاسیک نیست ، مسئله این جاست که این مولفان نه برای آرامش دادن و شادی و خواب که برای عکس آن نوشتند و زدند . این به گواه زندگی و کار ها و ایده ها و حرف های خود این موسیقی دانان است . حتی اگر کلامی هم از آنها به ما نرسیده باشد ، آیا می توان بتهوون را یک انسان شاد و خوشحال و سرخوش تصور کرد که برای رفع سر درد موسیقی نوشته ؟ این تاویلها از یک اثر موسیقی یعنی فاحشه کردن محض یک هنر . و بدتر از آن و شاید عامل ایجاد چنین هدف هایی از موسیقی کلاسیک ، مصرف کردن این نوع موسیقی به عنوان موسیقی "متن " است . نه لزوما موسیقی متن فیلم ، که موسیقی متن فیس بوک ، موسیقی متن درس ، موسیقی متن رانندگی در اتوبان صدر و ... .
و صد البته موسیقی متن خواب
این موسیقی ها نه برای فرع بودن که برای اصل بودنند . نه در کنار کار های دیگر که به عنوان کار اصلی . نه برای احساسات رقیق ، که شاید برای کوباندن سر روی میز . نه برای خواب که برای بیداری.
به یمن کاربرد های مصرفی اما امروز همه ی اینها در جهت "بازار " مفید و ثمر بخش صرف می شوند .

کسی برای "بیدار بودن " ، جنس نمی خرد



پ.ن : برای نشان دادن اینکه هدف اصلا اصلت دهی کاذب به موسیقی کلاسیک نیست ، اشاره می کنم به فیلم پرتغال کوکی که به بهترین نحو هجو و منظر دیگری از موسیقی کلاسیک را نشان داده .

No comments:

Post a Comment